زندگی نامه شهید دکتر حسین ناصری عبدلگانی

گوشه ای از زندگی نامه وخاطراط شهید دکتر حسین ناصری عبدلگان

زندگی نامه شهید دکتر حسین ناصری عبدلگانی

گوشه ای از زندگی نامه وخاطراط شهید دکتر حسین ناصری عبدلگان

زندگی نامه شهید دکتر حسین ناصری عبدلگانی

شهید دکتر حسین ناصری فرزند محمد جواد ناصری متولد سال 1373 هجری شمسی در زادگاهش واقع در روستای عبدلگان ازتوابع ولایت بلخ افغانستان می باشد ایشان در سال 1397 مدرک پزشکی خودرا از دانشگاه بلخ کسب نمود وتا شهادتش در یکی از کلینیک های بلخ مشغول کار بود سرانجام در شامگاه چهار شنبه چهارم جوزای سال 1041 بر اسر ماین که در ماشین مسافر بری جاسازی کرده بود منفجر شد و شهید حسین هم با چند تن از همراهانش به درجه رفیع شهادت نائل آمد روحش شاد ویاد خاطراتش جاویدانه باد

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

مادر

نحوه ای برخورد شهید دکتر حسین ناصری با والدین

برخورد شهید دکتر حسین ناصری با پدر ومادرش یک برخورد استثنایی و ویژه ای بود که در خوانواده ایشان سابقه نداشت پدر مادرش را از همه بیشتر دوست داشت و نیز والدینش هم ایشان را به جهت کمالات و استعداد ها و این که انسان تحصیل کرده ای بود از همه فرزندانش بیشتر دوست داشت کلید دار و مورد اعتماد پدر بود و محرم راز وهم نفس مادر و قتی نظام سیاسی جمهوریت سقوط کرد همه از افغانستان یادر حال فرار بود یا مقدمات فرار را فراهم می کرد یک وحشت عجیبی در جامعه آن روز حاکم بود که هیچ کسی فکر نمی کرد در امان است باید برود اما شهید حسین توانایی این را داشت که هر لحظه که بخواهد کشور را ترک کند گذر نامه اش آماده بود و با سفارت جمهوری اسلامی ایران هم رابطه داشت اما شهید حسین به فکر خارج کردن اطرافیان واقوام که قصد خروج از کشور را داشت بود و لذا مقدمات سفر و ویزای همه را مهیا کرد وفرستاد طرف ایران تنها کسی که امکان سفر برایش مها نبود مادر پیر وضعیف شهید حسین بود که به جهت نداشتن گذرنامه و... از قافله باز ماند هرچند خود شهید هم قصد مهاجرت به خارج از کشور را داشت ولی بخاطر علاقه زیاد به مادرش امانع این امر شد که کشور رابدون مادرش ترک کند با و جود اینکه در کنار مادرش یکی از دخترها یش ویکی از پسرهای دیگرش حضور داشت واونها می توانست از مادرشان پرستاری کند اما شهید حسین می گفت هرجا باشم باید مادر کنارم باشد تا خودم با دستان خود خدمت ایشان را بکنم لذا از این جهت شهید در مزار شریف ماندگار شد و مثل یک پرستار از مادرش مراغبت می کرد اما شهید حسین روزا باید شفاخانه می رفت سر کار تا از این طریق امرار معاش کند ولی روزا مادرش در خانه تنها بود از این مسئله شهید شدیدا رنج می برد یک روزی به من زنگ زد که مادرم بسیار تهاست کسی نست برای ما غذا درست کند ولباس مارا بشورد من قصد دارم ازدواج کنم هرچند فعلا قصد ازدواج ندارم ولی بخاطر مادر مجبورم ازدواج کنم که مادرم از تنهایی بیرون بیاد و با پدر جانم هم مشورت کردم ایشان هم مخالفتی ندارد بنده گفتم بسیار کاری خوبی است  ان شاالله موفق باشی لذا باهمه مشکلات که وجود داشت ظرف یکی دو ماه در تاریخ 1401|1|5  ازدواج نمود ومادرش را از تنهایی در آورد و حدود دو ماه از عروسی اش نگذشته بود که در طعمه جهل وتعصب شقی ترین انسان های تاریخ ویزیدیان زمان گرفتار شد و جام شهادت نوشید روحش شاد یاد وخاطراتش همیشه گرامی باد

محمد سواد ناصری 1401/5/23

  • ۰۱/۰۵/۲۳
  • محمد سواد ناصری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی